تلنگر
22 اسفند 1390 توسط ثنا
گنجشک کوچک به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم،سرپناه بی کسی، طوفان تو آن
را از من گرفت کجای دنیای تو را گرفته بود؟ خدا گفت:ماری در را ه لانه ات بود و تو خواب، باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آن گاه تو از کمین مار پر گشودی! چه بسیار بلاها که از تو به واسطه حکمتم دور کردم و تو ندانسته دشمنم شدی
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته می شود در دیگری باز می شود ولی اغلب ما چنان به در بسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم
خوشبخت کسی است که در تجلای قلب خود زندگی می کند نه د رتمنای بطن خود